توصیف مرگ به زبان شعر از فریدون مشیری

fmpcal27

در این پست می خواهیم به توصیف مرگ از زبان شعر بپردازیم ، و در این پست شعری از فریدون مشیری در این خصوص قرار داده ایم .

چرا از مرگ می ترسید
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید

مپندارید بوم نا امیدی باز
به بام خاطر من می کند پرواز

مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است

مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است…
بهشت جاودان آن جاست
جهان آنجا و جان آنجاست…

نه فریادی نه آهنگی نه آوایی
نه دیروزی نه امروزی نه فردایی
جهان آرام و جان آرام

زمان در خواب بی فرجام
خوش آن خوابی که بیداری نمی بیند
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید

در این دوران که آزادگی نام و نشانی نیست
در این دوران که هر جا هر که را زر در ترازو ،زور در بازوست
جهان را دست این نامردم صدرنگ بسپارید

که کام از یکدیگر گیرند و خون یکدیگر ریزند
همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید

چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
چرا از مرگ می ترسید!

مرگ پلی است که انسان را از این دنیا به دنیا دیگر انتقال می دهد .

اشتراک:


نظر خود را بیان کنید